آرنیکـا قبل از نیــــــــم سالگی
ســــــــلام........
عزیز دل مامان از کارات چی بگم که هر چی بگم کم گفتم ............... اول اینکــه دخملیم دیگه راحت میشینه بازی میکنه البته من همش حواسم هست که یهوئی ولو نشی یا خودم پیشت میشینم یا دورو برت بالش میزارم بعد جونم واست بگــــه این شبا همش تو خواب غلت میزنی یا هی این پهلو اون پهلو میشی همینم باعث بیدار شدنت میشه منم حسابی خستــــه میشم
خشگل خانم اتاقتو خیلی دوست داری چون هر وقت میبرمت تو اتاقت میخندی و شروع مکنی به آواز خوندن: ی یـــه ی یـــه ی تازه اگه اوضات روبه راه باشه بهت بگیم آرنیکا بگو یه یه ی پشت سرمون تکرار میکنی
هر کیو که میشناسی دستاتو باز میکنی که یعنی میخوام بیام بغلت اینقــــــــــــــد این کارو قشنگ انجام میدی قربـــــــونت بشــــم مـــــن هر چی که نتونی با دست بگیری از پاهات کمک میگیری حالا یا موفق میشی یا نمیشی که اکثرا به هدفت میرسی عاشق تی وی موبایل لب تاپی
راستی جوجوک مامان یه شب تو خواب سرفه میکردی منم کلی استرس گرفتم که نکنه از بابا سامان
سرما گرفته باشی خلاصه فرداش که میشد سه شنبه بردمت پیش دکتر جعفری اونم گفت یه سرما
خوردگیه خفیفه یا میتونه حساسیت فصلی باشه دو تا دارو داد گفت هر وقت حالت بدتر شد بهت بدم فعلا
احتیاجی نیس
آرنیکا بعد از نشستن مداوم
اینم از پهلو خوابیدنت عسلم
بعد از مطب دکتر جعفری
ببین با چه شیطنتی میخوای موبایلو از دستم بگیری